آرشیو دیدگاه شعرا
-
0
شعر کاروان اسیران – چه بر روز تو آوردند داداش
چه بر روز تو آوردند داداشتو را از پیش من بردند داداش پس از اینکه تو را کشتند داداشسرت بر نیزه بسپردند داداش به هم در مجلس عیش و خماریسرت […] -
0
شعر شهادت امام زین العابدین (ع) – در تشنگی سراب به دردی نمی خورد (علی اکبر لطیفیان)
در تشنگی سراب به دردی نمی خوردتنها خیال آب به دردی نمی خورد حرفی بزن که اشک مرا در بیاوریاین جام بی شراب به دردی نمی خورد باید به زیر […] -
0
شعر کاروان اسیران – نظاره کرده ام ای جان به صحنه های عجیب
بدون تو چه کنم من در این دیار غریببه روی نیزه تو هستی تویی تو خدّ تریب پس از تو ای دل و دلبر درون کوفه و شامنظاره کرده ام […] -
0
شعر کاروان اسیران – اینجا همون جاییه که – سر داداشمو بریدن
-
0
اشعار کاروان اسرا – به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برند
به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برندببین که زینب تو را، غریب و خسته می برند همان وجود نازنین، خدای صبر در زمینتمام رکن قامتش، ز […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – نبستم چشمای خیسم رو من به روی تو ای برادر
نبستم چشمای خیسم رو من به روی تو ای برادرهلال من از روی نیزه شاهدی حالِ زارِ خواهرهمسفر شد قافله با سنان و حرمله کو علمدار رشیدموی تو رفته به […] -
0
شعر شهادت امام سجاد(ع) – بنا نیست امروز افسرده باشیم (علی اکبر لطیفیان)
بنا نیست امروز افسرده باشیمپس از چند شب باز پژمرده باشیم مگر می شود نور را دیده باشیم ؟ولی دل به خورشید نسپرده باشیم بنا بود ما را سر پا […] -
0
شعر شهادت امام سجاد (ع) – مظلومم و به داغ و بلا مبتلا منم (ژولیده)
مظلومم و به داغ و بلا مبتلا منمعمری سفیر واقعه ی کربلا منم یک عمر گریه کرده ام از غربت حسینبنیان گذارِ نهضتِ اهل بُکا منم دارم بِه دوش خود […] -
0
شعر شهادت امام زین العابدین (ع) – بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد
-
0
اشعار کاروان اسرا – کاروان می رفت اما کودکی جا مانده بود
کاروان می رفت اما کودکی جا مانده بود او در آغوش عطش در قلب صحرا مانده بود گر نمی دانست آیین اسارت را ولی ناز پرورد اسیران بود، اما مانده […]