آرشیو دیدگاه شعرا
-
![نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کننگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن اگرچه غنچه ی بی آب، نشکفد امادرِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم […]](http://sajjad.etrat.ommolketab.ir/wp-content/uploads/sites/7/61-200x110.jpg "اشعار کاروان اسرا – نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن")
0
اشعار کاروان اسرا – نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن
نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کننگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن اگرچه غنچه ی بی آب، نشکفد امادرِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم […] -
![عیسی شدی که این همه بالا ببینمتبالای دست مردم دنیا ببینمت بعد از گذشت چند شب از روز رفتنتراضی نمیشود دلم الا ببینمت اما چه فایده؟ خودت اصلا بگو حسینوقتی […]](http://sajjad.etrat.ommolketab.ir/wp-content/uploads/sites/7/81-200x110.jpg "اشعار اسرای واقعه کربلا – عیسی شدی که این همه بالا ببینمت")
0
اشعار اسرای واقعه کربلا – عیسی شدی که این همه بالا ببینمت
عیسی شدی که این همه بالا ببینمتبالای دست مردم دنیا ببینمت بعد از گذشت چند شب از روز رفتنتراضی نمیشود دلم الا ببینمت اما چه فایده؟ خودت اصلا بگو حسینوقتی […] -
0
شعر میلاد امام سجاد (ع) – من علی بن‌حسین بن امیرالمؤمنینم “غلامرضا سازگار”
-
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آیدنفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کردهو رقص باد با گیسوی تو محشر […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – نبستم چشمای خیسم رو من به روی تو ای برادر
نبستم چشمای خیسم رو من به روی تو ای برادرهلال من از روی نیزه شاهدی حالِ زارِ خواهرهمسفر شد قافله با سنان و حرمله کو علمدار رشیدموی تو رفته به […] -
0
شعر میلاد امام سجاد (ع) – باز یاران عید دیدار جمال یار شد “غلامرضا سازگار”
باز یاران عید دیدار جمال یار شدباز فصل رؤیت مهر رخ دلدار شد باز مُلک کبریا شد غرق در دریای نورباز میلاد حسین بن علی تکرار شد جان به کف […] -
0
شعر کاروان اسیران – نظاره کرده ام ای جان به صحنه های عجیب
بدون تو چه کنم من در این دیار غریببه روی نیزه تو هستی تویی تو خدّ تریب پس از تو ای دل و دلبر درون کوفه و شامنظاره کرده ام […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – بی مهر مردم، نامه ها را مهر می کردند
بی مهر مردم، نامه ها را مهر می کردندصد خورجین نامه برای عشق آوردند قومی که گرد سنگهای کعبه می گشتندتنهایی آیینه را باور نمی کردند از سجده های بی […] -
0
شعر کاروان اسیران – چه می خواهی ز جان من که می خوانی مرا از نی
چه می خواهی ز جان من که می خوانی مرا از نیتمام روزهای من به عشق روی تو شد طی دمی خواهم بغل گیرم سرت را ماه عشق مننشد امروز […] -
![بیمار غیِر شربتِ اشکِ روان نداشتدر دل هزار درد و توان بیان نداشت دانی چرا ز آل پیمبر کشید، دستنقشی دگر به کارِ ستم، آسمان نداشت تنها، زمین نداشت به […]](http://sajjad.etrat.ommolketab.ir/wp-content/uploads/sites/7/71-200x110.jpg "شعر شهادت امام زین العابدین (ع) – بیمار غیِر شربتِ اشکِ روان نداشت (علی انسانی)")
0
شعر شهادت امام زین العابدین (ع) – بیمار غیِر شربتِ اشکِ روان نداشت (علی انسانی)
بیمار غیِر شربتِ اشکِ روان نداشتدر دل هزار درد و توان بیان نداشت دانی چرا ز آل پیمبر کشید، دستنقشی دگر به کارِ ستم، آسمان نداشت تنها، زمین نداشت به […]