آرشیو دیدگاه شعرا
-
0
شعر شهادت امام زین العابدین (ع) – من را به جرم عاشقی یار می برند (مهدی رحمان دوست)
من را به جرم عاشقی یار می برندبا این تن پر از تب ِ بیمار می برند این روزگار عجب بی حیا شده استآل رسول را سر بازار می برند […] -
0
اشعار کاروان اسرا – به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برند
به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برندببین که زینب تو را، غریب و خسته می برند همان وجود نازنین، خدای صبر در زمینتمام رکن قامتش، ز […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – از کفر نیزه خواست که سر دربیاورد؛
از کفر نیزه خواست که سر دربیاورد؛تا آسمان خبر ببرد، سر بیاورد خورشید چند ماهه ی دست تو کافی است؛تا تیر کفر حرمله را دربیاورد یک سکه ی دو روست […] -
0
اشعار کاروان اسرا – خورشید،گرمِ دلبری از روی نیزه ها
خورشید،گرمِ دلبری از روی نیزه هالبخند می زند سَری از روی نیزه ها دل برده است از تنِ بی جانِ خواهریصوت خوشِ برادری از روی نیزه ها آه ای برادرم […] -
0
میلاد امام سجاد (ع) – ای مهین بانوی ایران،شاه عالم زاده ای
ای مهین بانوی ایران،شاه عالم زاده ایمادر توحید،توحید مجسم زاده ای نیستی مریم ولی بهتر زمریم زاده ایافتخار نسل آدم تا به خاتم زاده ای آیت عظمی،ولی الله اعظم زاده […] -
0
اشعار اسرای واقعه کربلا – وای از نگاه بی خرد بی مرام ها
وای از نگاه بی خرد بی مرام هابر نیزه بود جاذبه انتقام ها بازی کودکانه اطفال گشته بودپرتاب سنگ از وسط پشت بام ها آن روز از تمامی دیوار های […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – نبستم چشمای خیسم رو من به روی تو ای برادر
نبستم چشمای خیسم رو من به روی تو ای برادرهلال من از روی نیزه شاهدی حالِ زارِ خواهرهمسفر شد قافله با سنان و حرمله کو علمدار رشیدموی تو رفته به […] -
0
شعر کاروان اسیران – من از دیارِ حبیبم ، غلام زاده یتان
من از دیارِ حبیبم ، غلام زاده یتانشکستم از غمِ هجرانِ لحظه لحظه یتان منم گدایِ همیشه ، منم غلامِ شمامنم غلامِ شما ، شب نشینِ خیمه یتان منم مقیمِ […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – دنیایی از بی حرمتی دور و برم ریخت
دنیایی از بی حرمتی دور و برم ریخت در شهر کوفه عاقبت بال و پرم ریخت در کوچه های سنگی نامرد کوفه از روی نیزه، جان من، خاکسترم ریخت از […] -
0
اشعار اسرای غریب کربلا – پر می کشد دلم به تمنای نیزه ات
پر می کشد دلم به تمنای نیزه اتدنیای دیگری شده دنیای نیزه ات جانی بده دوباره… به من نه به دخترتتا جان نیامده به لبش پای نیزه ات ترسانده است […]