آرشیو از دیدگاه شعرا
-
0
شعر شهادت امام سجاد(ع) – بنا نیست امروز افسرده باشیم (علی اکبر لطیفیان)
بنا نیست امروز افسرده باشیمپس از چند شب باز پژمرده باشیم مگر می شود نور را دیده باشیم ؟ولی دل به خورشید نسپرده باشیم بنا بود ما را سر پا […] -
0
اشعار کاروان اسرا – کاروان می رفت اما کودکی جا مانده بود
کاروان می رفت اما کودکی جا مانده بود او در آغوش عطش در قلب صحرا مانده بود گر نمی دانست آیین اسارت را ولی ناز پرورد اسیران بود، اما مانده […] -
0
اشعار اسرای واقعه کربلا – عیسی شدی که این همه بالا ببینمت
عیسی شدی که این همه بالا ببینمتبالای دست مردم دنیا ببینمت بعد از گذشت چند شب از روز رفتنتراضی نمیشود دلم الا ببینمت اما چه فایده؟ خودت اصلا بگو حسینوقتی […] -
0
شعر شهادت امام زین العابدین (ع) – بیمار غیِر شربتِ اشکِ روان نداشت (علی انسانی)
بیمار غیِر شربتِ اشکِ روان نداشتدر دل هزار درد و توان بیان نداشت دانی چرا ز آل پیمبر کشید، دستنقشی دگر به کارِ ستم، آسمان نداشت تنها، زمین نداشت به […] -
0
شعر شهادت امام زین العابدین (ع) – تا ابد کوچه کوچهی یثرب
تا ابد کوچه کوچهی یثربخاطرات تو را به دل دارد و در آغوش بی پناهی هاچشم های بقیع می بارد شده این خاک گریه پوش آقامثل چشمت صحیفهی باران صبح […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – آمد بر من ،که؟ یار ، کی ؟ وقت سحر
آمد بر من ،که؟ یار ، کی ؟ وقت سحرترسیده زکه ،زخصم ، خصمش که ؟ پدردادمش دو بوسه ،بر کجا ؟ بر لب ترلب بُد ،نه چه بُد؟عقیق ،چون […] -
0
شعر شهادت امام زین العابدین (ع) – باید از کرب و بلا باز روایت بشود (محمد مهدی عبداللهی)
باید از کرب و بلا باز روایت بشودروز و شب در غم ارباب ارادت بشود راوی کرب و بلا،سیّد سجّادم منبلکه از کوفه و تا شام، حکایت بشود خاطراتی که […] -
0
قصیده فرزدق در مدح حضرت سجاد
با شنیدن این قصیده که سراسر مدح و توصیف حضرت زین العابدین -علیهالسلام- با بهترین و عالیترین مدائح بود، «هشام بن عبدالملک» غضبناک گردیده و دستور داد تمام حقوق و […] -
0
شعر شهادت امام زین العابدین (ع) – آسمان را به خاک میآری (یوسف رحیمی)
آسمان را به خاک میآریبا همان جذبه های عرفانی ولی از یاد می بری خود رادم به دم در شکوه ربانی با خودت یک سحر ببر ما راتا تجلی روشن […] -
0
کاروان اسرا – نیزه را در بدنت می زد و هی می چرخاند (جعفر ابوالفتحی)
نیزه را در بدنت می زد و هی می چرخاندروی گلبرگ دلت تیزی نی می خواباند نعل اسب آمد و با سینه ی تو راز بگفتروضه ی سینه و پهلوی […]