آرشیو از دیدگاه شعرا

باید از کرب و بلا باز روایت بشودروز و شب در غم ارباب ارادت بشود راوی کرب و بلا،سیّد سجّادم منبلکه از کوفه و تا شام، حکایت بشود خاطراتی که […]

ادامه ...

باز گریان غم هم نفسی باید شدزائر مرغ غریب قفسی باید شد باز یک عده جفا، زخم روی زخم زدنداز قضا باز عزادار کسی باید شد باید امشب همه از […]

ادامه ...

رها کنید مرا در هوای این آقاگدا کنید مرا هم ، گدای این آقا دوباره اذن دخولم دهید تا اینکهبدون پر بپرم در سرای این آقا اجازه ام بدهید آشیانه […]

ادامه ...

نبستم چشمای خیسم رو من به روی تو ای برادرهلال من از روی نیزه شاهدی حالِ زارِ خواهرهمسفر شد قافله با سنان و حرمله کو علمدار رشیدموی تو رفته به […]

ادامه ...

آی رفقا بشارت داریم میریم زیارتزیارت کسی که دلا رو کرده غارت زیارت مدینه عجب صفائی دارهکرببلاست ولیکن قبر و ضریح نداره بین تموم قبرا مقصد من یه آقاستاونکه میون […]

ادامه ...

محیط نـور را نـور آفریدند سپاه شور را شور آفریدنـد به خورشید ولایت ماه دادند بگو نورِعلی‌نـور آفریدنـد سپهر امشب زند بر خاک، زانو مَلَک خوانـد ثنـای شهربانـو خدا امشب […]

ادامه ...

پنجم ماه، مه چاردهی جلوه گر استکه ز خورشید فروزنده،فروزنده تر است شهر بانو که جهان محو جلالش گشتهپسری زاده که بر خلق دو عالم پدر است چه پسر ثانی […]

ادامه ...

من ماندم و تمام خطرهای روبروراهی که مانده است و سفر های روبرو در پای آفتاب بدن های پشت سردر دست باد شانه ی سرهای روبرو شاید هنوز بود پسرهای […]

ادامه ...

از سکوتم صدا درست کنیدذکر یا ربنا درست کنید ببرید و بیاورید مرابلکه از من گدا درست کنید در دلم گر بناست خانه کنیداول این خانه را درست کنید می […]

ادامه ...

نور حق می دمد از مشرق سجاده‌ی توچه شکوهی ست در این زندگی ساده تو می رود از نظرش جنت و ملک و ملکوتآنکه از روز نخستین شده دلداده‌ی تو […]

ادامه ...