آرشیو از دیدگاه شعرا
-
0
انگیزه فرزدق گفتن قصیده زمان امام سجاد
توضیحبسیاری از شاعرانی که به ستایش یا مذمت شخصیتهای اجتماعی – سیاسی عصر خود پرداخته، انگیزه آنان را یا چشمداشتهای مادی تشکیل می داده است و یا نگرانیها و تهدیدهایی […] -
0
شعر نوحه شهادت امام سجاد (ع) – قرآن پرپر روی نیزه غربتت را
قرآن پرپر روی نیزه غربتت را ۲هر دم تلاوت میکند: الشام الشام منزل به منزل درد و داغ و بی کسی رایک جا روایت میکند: الشام الشام ۲ ای بهار […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – نبستم چشمای خیسم رو من به روی تو ای برادر
نبستم چشمای خیسم رو من به روی تو ای برادرهلال من از روی نیزه شاهدی حالِ زارِ خواهرهمسفر شد قافله با سنان و حرمله کو علمدار رشیدموی تو رفته به […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – از کفر نیزه خواست که سر دربیاورد؛
از کفر نیزه خواست که سر دربیاورد؛تا آسمان خبر ببرد، سر بیاورد خورشید چند ماهه ی دست تو کافی است؛تا تیر کفر حرمله را دربیاورد یک سکه ی دو روست […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – خورشید،گرمِ دلبری از روی نیزه ها
خورشید،گرمِ دلبری از روی نیزه هالبخند می زند سَری از روی نیزه ها دل برده است از تنِ بی جانِ خواهریصوت خوشِ برادری از روی نیزه ها آه ای برادرم […] -
0
شعر شهادت امام سجاد (ع) – مظلومم و به داغ و بلا مبتلا منم (ژولیده)
مظلومم و به داغ و بلا مبتلا منمعمری سفیر واقعه ی کربلا منم یک عمر گریه کرده ام از غربت حسینبنیان گذارِ نهضتِ اهل بُکا منم دارم بِه دوش خود […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – کاروان می رفت اما کودکی جا مانده بود
کاروان می رفت اما کودکی جا مانده بود او در آغوش عطش در قلب صحرا مانده بود گر نمی دانست آیین اسارت را ولی ناز پرورد اسیران بود، اما مانده […] -
0
حماسه فرزدق ثبت در دیوان ادب
قصیده فرزدق، آن چنان در منابع تاریخی و ادبی تثبیت شده است که جای هر گونه ابهامرا زدوده و آن را از نهان شدن در غبار گمنامی و فراموشی، ایمن […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – چشم وا کردم و پرپر شدنت را دیدم
چشم وا کردم و پرپر شدنت را دیدمنیزه در نیزه غریبانه تنت را دیدم زیر پامال کبود سم مرکب ها، نهبه روی دست ملائک بدنت را دیدم گرچه نشناختمت وقت […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – تا که او بیشتر نفس میزد
تا که او بیشتر نفس میزدبیشتر میزدند زینب را تیغشان مانده بود در گودالبا سپر میزدند زینب را یکنفر بود و یک بدن اماصدنفر میزدند زینب را خوابشان بُرد بچه […]